به نام خدا
تعاریف، شماره سه
هواهای نفسانی چیست؟
هوای نفس، میل به واقعیات است مانند شهوات، هوای نفس مثل داستان غول چراغ جادو است، تا زمانی که دربند است و
در چراغ، در خدمت تو و اسیر توست، اما زمانی که رها شود
طغیان میکند
باید با اوهام و هوای نفس دربیفتی. اما میل به حقایق، منجر به «مَنْ
خافَ مَقامَ رَبِّهِ» میشود. منجر به «وَ
نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى»(نازعات:40) میشود.
استاد زاهدی (94.5.8)
به نام خدا
ذکر شماره سه
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط(ره) برای غلبه بر نفس اماره، مداومت بر این ذکرها را توصیه میکردند:
1- «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ اَلعَلیِّ العَظِیم»
2- «یا دائمُ یا قائم»
3- برای سرکوبی نفسهای سرکش، صبح و شب، سیزده مرتبه: «اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ اِلَیکَ المُشْتَکَی وَ اَنْتَ المُسْتَعان»
4- هر شب یکصد مرتبه: «یا زَکّیُ الطّاهِرُ مِنْ کُلِّ آفَتٍ بِقُدْسِه»
(کیمیای محبت، ری شهری، ص193)
به نام خدا
داستان شماره سه
داستانی با موضوع برکتِ خدمت به خلق، درباره فردی که به یک پیرزن کمک نمود و دعای آن پیرزن باعث شد تا توفیق آشنایی و شاگردی شیخ رجبعلی خیاط، نصیب آن فرد شود
آقای حاج ابوالفضل صنوبری (که در سال هشتاد فوت کردهاند) از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط میگوید:
در سال سی و هفت یا سی و هشت با تاکسی کار می کردم، به خیابان بوذر جمهری غربی رسیدم . آن ساعت، شرکت واحد نبود. مردم در صف ایستاده بودند، دیدم دو زن جلو آمدند، یکی بلند قد و یکی کوتاه قد، گفتند یک نفر از ما میرود چهارراه لشکر و دیگری میرود خیابان آریانا و هر یک پنج ریال میدهیم. من قبول کردم.
زن بلند قد پیاده شد و کرایه خود را داد، من به طرف خیابان آریانا حرکت کردم تا زن کوتاه قد را به مقصد برسانم. او ترک زبان بود، متوجه شدم که با خود زمزمه میکند که: خدایا! من فارسی بلد نیستم و منزل خود را نمیدانم کجاست، هر روز سوار اتوبوس میشدم و با دو قران(دو ریال) جلوی منزلم پیاده میشدم، از صبح رفتهام و رخت شستهام و دو تومان گرفتهام و حالا پنج ریالش را باید بدهم به تاکسی.
من (که ترکی دست و پا شکستهای بلد بودم) به او گفتم: ناراحت نباش میروم آریانا، هر کجا منزلت بود پیادهات میکنم. خیلی خوشحال شد. بالاخره آدرس را پیدا کردم و ایستادم او یک کیسه از داخل بقچهاش بیرون آورد و یک اسکناس دو تومانی از آن در آورد که به من بدهد، من گفتم که پول نمیخواهم، خداحافظ. او را پیاده کردم و دور زدم و به سراغ کارم رفتم.
فردا یا پس فردای آن روز با یکی از دوستان برای اولین بار خدمت جناب شیخ رسیدم. در همان اتاق محقری که داشت نشسته بود، چند نفر دیگر هم در حضورش بودند، پس از سلام و احوالپرسی، شیخ نگاهی به من کرد – و ضمیر مرا گفت- و فرمود: ((تو شبهای جمعه منتظر هستی؟ تو هستی.)) من در رابطه با ولی عصر(عج) برنامهای داشتم و منظور ایشان از جمله ((تو هستی)) این بود که در فرج قائم آل محمد(عج) تو هم هستی با توجه به سوابقی که خداوند به من مرحمت فرموده بود، با این سخن شیخ آن شب محشری به پا شد، ما گریه کردیم، شیخ گریه کرد، اطرافیان گریه کردند، خیلی زیاد! بعد جناب شیخ به من فرمود: ((می دانی چطور شد تو آمدی پیش من؟ آن زن کوتاه قد که سوار کردی و از او پول نگرفتی، او دعا کرد در حق تو و پروردگار عالم دعای او را در حق تو مستجاب کرد و تو را فرستاد پیش من)).
کیمیای محبت، ری شهری،1380،ص230
به نام خدا
راهکار شماره سه
چه کنیم تا گناه نکنیم؟
درون انسان میدان درگیری «عقل» و «نفس» است. هوای نفس، انسان را به گناه و فساد و بی بند و باری و لذّت جویی دعوت میکند و عقل ارزشی، به حیات معنوی و سعادت ابدی و کمال روحی فرا میخواند. (لازم به ذکر است که بین عقل ارزشی و ذهن تفاوت وجود دارد، ذهن محسوسات را می فهمد و عقل ارزشی، زیبائیها و حقایق و یقینیات را میفهمد) البتّه جاذبه نفسانیات قویتر است. از این رو، گفتنِ «نه» به تمایلات هوس آلود، دشوار است و از آن به «جهاد اکبر» یاد شده است.
سؤال مهم این است که چه کنیم تا گناه نکنیم؟
یکی از مهم ترین راهکارهای ترک معصیت، توجه به این است که ما در محضر خداییم و خداوند شنوا و بینا و بصیر، از همه حالتها و رفتار و سخنان ما خبر دارد و هیچ جای خلوتی نیست مگر آنکه برای خدا آشکار است و هیچ راز پنهان نیست مگر آنکه نزد خدا مشهود و فاش است. قرآن از خلافکاران و اهل تکذیب دین و پشت کردن به ارزشها و غافلان از یاد خدا میپرسد: اَلَم یَعلَم بِاَنَّ اللهَ یَری؟(علق:14) آیا نمیدانست که خدا میبیند؟
در احادیث آمده است: از هر کاری که از انجام دادن آن در حضور مردم شرم داری، از انجام آن در خلوت هم پرهیز کن. این، همان شرم سازنده است که بازدارنده از گناه است. اگر خداوند، از روی لطف و بزرگواری، پرده بر روی اعمال خلاف میکشد و بنده گنهکار را رسوا نمیسازد، بنده هم باید قدرشناس این لطف باشد. در هیچ حال و هیچ جا، دور از چشم بینای خدا نیستیم!
(حکمتهای تقوی، ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام جواد علیه السلام، جواد محدثی)
به نام خدا
تعاریف، شماره دو
نفس اماره چیست؟
اماره در لغت به معنای بسیار امر کننده است. این کلمه در قرآن و روایات اغلب پسوند "بالسوء" دارد، بنابراین نفس اماره، یعنی نفسی که بسیار انسان را به کار بد میکشد. در قرآن مجید، این واژه یک بار و در سوره یوسف آمده: «وَ مَآ أُبَرِّئُ نَفْسِیَّ إِنَّ النَّفْسَ لاَمَّارَةُم بِالسُّوَّءِ إِلآ مَا رَحِمَ رَبِّی»(یوسف:53) «من هرگز نفس خویش را تبرئه نمیکنم، همانا نفس، بسیار انسان را به بدیها فرمان میدهد، مگر این که لطف و رحمتی از جانب خداوند، نصیب انسان گردد.»
در آیاتی که از پرستش هوا نهی میکند، مراد نفس اماره است: «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِی وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَیَ »(نازعات:40-41) اما کسی که بترسد از مقام پروردگار خویش، و باز دارد نفس را از پرستش هوا، همانا بهشت، جایگاه او خواهد بود.
باید توجه داشت بزرگترین خطری که انسان را تهدید میکند، همین نفس اماره است، تا آن جا که ممکن است انسان آن را معبود و خدای خود قرار دهد. خطر نفس اماره، به اندازهای زیاد است که حتی امامان معصوم از آن به خدا شکایت کردهاند. از جمله امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه به این موضوع اشاره داشتهاند.
به نام خدا
داستان شماره دو
داستان شاهزاده خانم فراری و پناه بردن او نزد یک طلبه و خودداری آن طلبه از وسوسه شیطان با سوزاندن انگشتان خود و تقدیر شاه عباس صفوی از وی
شبی طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.
از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود، لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند، ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد، مأموران شاهزاده خانم را همراه محمدباقر به نزد شاه بردند. شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... .
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطایی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمدباقر پرسید، چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمایی؟ محمد باقر ده انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته است. لذا علت را پرسید، طلبه گفت: چون او به خواب رفت، نفس اماره مرا وسوسه مینمود. هر بار که نفسم وسوسه میکرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.
شاه عباس صفوی از تقوا و پرهیزکاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میرمحمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی میدارند. از مهمترین شاگران وی می توان به ملاصدرا اشاره نمود.
#مبارزه_با_هوای_نفس #هوای_نفس #نفس_اماره #جهادنفس #Antihava
#داستان #میرداماد #خودداری_از_عمل_نامشروع
به نام خدا
ذکر شماره دو
دور شدن شیطان با ذکر بسم الله/ مرحوم حاج اسماعیل دولابی
کسی که در کارهایش بسم الله بگوید، شیطان از او غافل میشود؛ او میتواند به راهش برود؛ اجنّه و شیاطین از او فرار میکنند.
مصباح الهدی، مهدی طیب، ص 443
#مبارزه_با_هوای_نفس #هوای_نفس #نفس_اماره #جهادنفس #Antihava
#ذکر # دور_شدن_شیطان #بسم_الله #مرحوم_دولابی